ما را دنبال کنید

جستجوگر

شهدای انقلاب اسلامی

موضوعات

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 83
  • کل نظرات : 64
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 4
  • تعداد اعضا : 128
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 328
  • بازديد ديروز : 181
  • بازديد کننده امروز : 59
  • بازديد کننده ديروز : 62
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 1,290
  • بازديد ماه : 3,477
  • بازديد سال : 26,594
  • بازديد کلي : 385,338
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 3.148.112.155
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سيستم عامل :

کدهای اختصاصی

.

صفحه اصلی


در مستی خود غرقند،اصحابِ ضرار انگار،

این قوم نمی ترسند، ازآتشِ نار* انگار


گه اَبیَض وگه اَسوَد، گه دوغ وَ دوشابند

هرروز به صد رنگند، درنقش ونگار انگار


دون مایه وبی دردند، شرمنده نمی گردند،

نادان و تهی مغزند، خاشاک وغبارانگار


شیطان صِفتند اینان، بی شرم  وَ بی دینان،

برسجده همی سایند، سر پای دلار انگار


"لات" و"هُبَل" و"عُزّی"، اِرثِ پدرِآنان

درجنگِ خداهستند ، با دار وندار انگار


تا باد به سردارند، جُزفتنه نمی دانند،

دردستِ عدو هستند، ابزارِ فشار انگار


سفیانیِ این دوران، جانی صفتند اینان

چون مرکبِ عَصّاران دائر به مدار انگار


این شِبهِ یهودیها، یا آلِ سعودیها،

کُفّارِ دیار انگار، بیگانه تبار انگار


هتّاکی و کلاّشی، تنها هنر آنان،

بویی نَبَرند اصلا ، ازعارُ وَقار انگار


گر حُرمتِ یک مؤمن، برتر بود از کعبه*

بِالله زده اند افسار برما چوحمار انگار


درسوگِ خوداین خانه، عمریست عزاداراست

ازشرِّهمین اشرار، با حالِ نزار انگار


تحقیرِ عَجَم تا کی، از سوی سبک مغزان

افزون شده این کردار، از حد و شمار انگار


درعمره و حج ماییم ، همواره خَسِ میقات

ازسگ صفتان زنهار، شد چاره ی کارانگار


تحریم کنید این حج، تحقیر مسلمانان

تعطیل کنید عُمره، بازار قمار انگار


رهبر دهدم فرمان، بر هدمش اگر، اَلآن

سربَرکنَمَش ازتَن، این توله ی مار انگار


موسی صفتی باید تا فتنه براندازد

از بُن بکند این خار، بی داد و هوار انگار


مهدی(عج) نظری بنما، برشیعه دراین وادی،

گردیده عدو کفتار، ازبهرشکار انگار


ای اهلِ یمن درخون؛ دستی به دعا بردار

شاید سببی سازد آن طـُرفه نگار انگار



غلامرضا مهدوی آزاد

---------------

* نار : جهنم، دوزخ

* امام صادق عليه السلام فرمودند:« اَلمُؤمِنُ اَعظَمُ حُرمَةً مِنَ الکَعبَة» حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است. خصال، ص27.


ادامه مطلب

برگرفته ازسریالِ طنزِ مردِ هزارچهره باهنرمندی"مهران مدیری"؛ اشاره به  قسمتی که سوژه، خود را شاعر، جا می زند.

 

دورِ زن سالاری است وبچّه سالاری، جدا

رحم کن برما­سوا، ای خالقِ باری، جدا

مردی و مردانگی ها کیمیای کیمیاست

ضِدِّ اَرزشها شده رفتار وکرداری، جدا

تا نمانند از تمَدّنهای غربیها عقب،

می بُرَند اَز آسِتین وپاچه مقداری جدا

پیشِِ برخی مَردهای اِصطِلاحاً "زن ذلیل"،

صد شرَف دارد خروسِ مُرده یِ لاری جدا

تازگیها مُد شده حَقِّ ویزیتهای کلان،

در مَطَبهایی جدا و سهمِ بیماری جدا

درکلینیکِ خصوصی کیسه را پُر می کنند

زیرِمیزیها جدا، حقّ العمَل، خاری جدا

می بَرَد سودِ کلانی تاجرِو سرمایه دار،

درمیانِ گرمیِ آشفته بازاری جدا

با دُلارو اَرزِخود سهمِ دوعالم می خَرَد،

دَر وَرای پرده ای، با رَمز و اَسراری جدا

اِحتِکارِ جنس و اَرزاقِ عمومی راحت است،

بَهرِِ دَلاّلان شده این راهِ نشخواری جدا

رانتخوار،از، توبره وآخور، مُضاعف می­خورَد،

او بُوَد کفتاری واین لاشه مُرداری جدا

# # #

چشمُ هم چشمی بلائی دائمی در بَینِ ماست،

بَد وَبائی، مُسری است این گونه بیماری جدا

ازشما پنهان نباشد، "رسمهای ازدواج"،

شیربها و مهریه هریک دوخرواری جدا

درشبِ عقد از طلاهای مجازی پُرکنند،

صفحه ای از دفترِ محضر به اِقراری جدا

سالِ میلادِ عروس خانم ملاکِ سکّه هاست،

یکهزاروسیصدو هفتاد و مقداری می شود،

می بَرَندآن وعده ها باهم به دفترخانه ای

تاکه قانونی کننداین شیوه؛ عیّاری جدا

می بُـرَد با پنبه، سَر ، از هرجوانِ باخِرَد،

مَحضَرِ رَسمیِّ ما باخُطبه ی جاری جدا

وَصلتِ تُنبِ طلا دیری نمی پاید که زود،

قهرو آشتیها شود آداب و اَطواری جدا

بَعدِ شبهایِ زفاف و دوره یِ ماهِ عسل،

می رسد هنگامه ی رفتار وکرداری جدا

با دخالتهای برخی کاسه های داغِ آش[1]،

سَنگُلاخی، می شود هر راه همواری جدا

می­گذارد فوراً اِجرا "مادمازل" کابینِ خود،

تابگیرد سکّه های زر ، زِ ، دلداری جدا

خربیارو باقالی­ کُن بارِاو[2] یا لَلعجب،

کرده دامادِ فراری فکرِشلواری جدا

لیلی ومجنونِ دیروزی وَ اوضاع طلاق،

وامق و عَذرایِ اِمروزیّ وطرّاری جدا

عشقِ اینان نیز دیری نمی پاید که باز،

می شوند ازیکدِگر، با ناله وزاری جدا

این چنین باشدکه عبرت می شود بهرِ جوان،

می رود بالا سنین ازدواج آری جدا

این همه آداب و بدعتها شُده فرهنگِ ما

گاهِ دشواری جدا هنگامِ ناچاری جدا

"گوش اگرگوشِ تو و، فریاد اگر فریادِ من"

می شود این سوژه ها همواره تکراری جدا

با اَدای شاعری افتاده ام در واژه ها ،

هَجو می گویم جدا، طنز و دکان داری جدا

"مهدوی"چالش بُوَد بیش ازیکی، مُعضَل هزار،

کم نیاری قافیه ؛ بس کن دل آزاری جدا

 

مهدوی

 

 


ادامه مطلب

.


کارهای صوتی ، تصویری

..................................
..................................

آپلودها

درباره ما

عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ
امام خمینی: شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عِندَ رَبهِم یُرزقون"اند و از نفوس مطمئنّه ای هستند که مورد خطابِ "فَادخُلی فی عِبادی وَ ادخلی جَنتی"پروردگارند. سخنان امام خمینی در مورد «شهید و شهادت: درباره ی شهید آنقدر از اسلام و اولیاء اسلام روایات وارد شده است، بر فضل شهید که انسان متحیر می شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که برای شهید هفت خصلت است که اولی آن عبارتست از اینکه اولین قطره ای که از خون او بر زمین برزید، تمام گناهی که کرده است آمرزیده می شود و مهم این آخرین خصلتی است که می فرماید که بر حسب این روایت که شهید نظر می کند به وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر شهید. این آخر چیزی است برای انسان، آخرین کمالی است که برای انسان است. در این روایتی که در کافی نقل شده است، در این روایت انبیاء را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه ای که حق تعالی می کند بر انبیائ، همان جلوه را بر شهدا می کند. شهید هم ینظر الی وجه الله حجاب را شکسته است همانطور که انبیاء حجاب را شکسته بودند و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است باشد. مژده داده اند که برای شهدا، این آخر منزلی که برای انبیاء هست، شهدا هم بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می رسند. اینطور مطلبی که برای شهید گفته شده است برای کم کسی هست. آنها را قرینه ی انبیاء قرار داده اند. در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست. * ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. * ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم. برای اینکه اگر کشته بشیویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم. * از خدا بخواهید که شمما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست. * ملت ما شهادت را فوز عظیم می داند. * ما شهادت را یک فوز عظیم می دانیم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول می کند. * شما پیروزید برای اینکه شهادت را در آغوش می گیرید آنهایی که از شهادت و از مردن می ترسند، آنها شکست خورده اند. * آنها که شهید شدند، به خدمت خودشان و رسالت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسیدند. * در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست. * چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند. * باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده . * ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمن و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد. . منبع: کتاب روضه ی رضوان

نظرسنجی

امتیاز شما به این سایت