.
.
بادِ موافق به زمستان وزید
روح خدا از دَمِ عیسی دمید
بحرِ خُروشانِ زمان رام شد
نوحِ سُکاندار ، دل آرام شد
بارِشِ رحمان به دل وجان گرفت
باور و هِمّت سَروسامان گرفت
فجربرآمد همه جا نور شد
کوری چشمِ شب دیجور شد
مامِ وطن عزّت خود باز یاف
گُلشَنِ دین سروِ سر افراز یافت
بادِ صبا، عطرِ شهیدان وزید
روحِ خدا، روضه ی رضوان، رسید
پیرِخُمین آمد وپیمانه داد
باده ی جانانه زمیخانه داد
دیــوِ پلیــد آن طــرفِ آبــها،
گِل به دهن غرقه ي سیلابها،
شورو نوا در سرِ پیرو جوان،
لاله شد از خونِ شهیدان؛ جهان
بیست ودوِ بهمنِ پنجاه وهفت
نورِ خدا آمد و ظلمت برفت
دست خدا، حامی پیکار بود،
وَحدتِ مردم سبب کار بود
حامی ایران کَرَمِ کِردگار،
هست خمینیُّ و رَه اَش ماندگار،
مهدویا ساقی اگر حیدر است،
خامنه ای وارثِ پیغمبر است
غلامرضا مهدوی
برچسب ها بادِ موافقزمستان وزیدروح خدادَمِ عیسیبحرِ خُروشانرام شدنوحِ سُکانداردل آرامبارِشِ رحمانجان گرفتسَروسامانسامان گرفتفجربرآمدنور شدشب دیجورمامِ وطنگُلشَنِ دینپیرِخُمینحامی پیکاروَحدتِ مردم
نظرات ارسال شده