.
اما پدر که نامِ خود از مصطفی گرفت
کامِ مرا به تربتِ کربُ بلا گرفت
بعد از زیارتی که نصیبش خدا نمود
نامم غلامِ رضا کرد و هدیه را گرفت
در گوشِ راست اذان و به چپ اقامه گفت
جان و دلم زِ راز و نیازش صفا گرفت
در سجده ای دو مرتبه شکری جدا نمود
سوی خدا دو دستِ دعا بی ریا گرفت
روزی و رزقِ حلالِ خدا به من رساند
هرجا شفای دردِ مرا از خدا گرفت
طفلی بُدَم سه ساله زِ کامم زبان گشود
الفاظ و حرف و واژه زِ نایم صدا گرفت
با خود گرفت دستِ مرا و به روضه بُرد
در مسجد و حسینیه دَم با عزا گرفت
بی شیله پیله بود و رنجش خاطر نداشت
آنقدر ساده زیست که جنّت سرا گرفت
با مَشکِ اشکِ خود به حسین اقتدا نمود
اذنِ عبور صِراط از خدا دوتا گرفت
همواره راه علی(ع)رفت و مهدوی بماند
"عَهدِ" حضورِ ظهورش جدا گرفت
غلامرضا مهدوی آزاد- استهبان
22/1/96
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
برچسب ها پدرمصطفیتربتغلامِ رضاگوشِ راستنیازشسجده ایدو دستالفاظواژهگاهیروضهمسجدحسینیهرنجششیلهآنقدرمشکاشکصراط
نظرات ارسال شده