.
کربلا یا کربلا یا کربلا
کربلا دیباچه ی صِدق وصفا
بهترین عُشّاقِ عالم را خدا
جمع کرده در زمین کربلا
کربلا یعنی صبوری در بلا
سرفدایِ تارموئی از ولا
کربلا یاری گرِ دین خداست
گرچه سرها ازتنِ یاران جداست
کربلا یعنی نوای لا تَخَف
بستن پیمان خونها با هدف
کربلا این تربتِ خونبارعشق
خاکِ پاکِ سجده گاه ودارِعشق
کربلا آئینه ی آئینه هاست
کوثری درماورای سینه هاست
کربلا یعنی نمادی ازبهشت
جمع اصحابِ بلادی، ازبهشت
کربلا عزّت، شرف ، مردانگی
انتهای غیرت وفرزانگی
کربلا قربانگهِ سردارها
رقصِ عاشق پایِ چوبِ دارِها
سربه کف دادن وَ لبّیکِ خدا
اِرجـِعی بشنیدن ازپیکِ خدا
کربلا یعنی بیابانهای تف
خاروخسها گه به پاو گه به کف
گُرگرفتن درمیانِ خیمه ها
شعله بردامانِ آن دُردانه ها
کربلا یعنی تنِ تب دارِ یار
روی عُریان اُشتری درگیرودار
کربلا باید که غمخواری
کند دینِ احمد را پرستاری کند
کربلا ای تا ابد پیمان ما
دفترودیوانِ بی پایان ما
کربلا؛ یارانِ بی دوزوکلک
یاحسین یالَیتَنی کُنتُ مَعَک
چون شود ماهِ امامت درخُسُوف
کربلا یعنی خُذینی یا سُیُوف
ادامه مطلب
بار بگشایید ، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
.
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت
.
کربلا ، ای آفرینش را هدف
قبله گاه عاشقان از هر طرف
.
طورِ عشق است و مطافِ انبیا
نور حق اینجاست ؛ ای موسی ! بیا
.
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
.
گر سلامت رفت ، از آتش ، خلیل
نورِ ثارالله شد او را دلیل
.
کربلا ، قربانگه ذبح عظیم
عرشِ رحمان را صراط مستقیم
.
گر خدا خواهی ، برو این راه را
کن زیارت کوی ثارالله را
.
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
.
ماه ، اینجا ، واله و سرگشته است
و آن شهابِ ثاقب از خود رفته است
.
گَرد غم، افشانده بر سر ، کهکشان
اشکِ خون ریزد هنوز از آسمان
.
اختران ، سوزند چون شمع مزار
مرغِ شب می نالد اینجا زار زار
.
گاه در صحرا خروش و گه سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
.
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته ، سالار بهشت
.
اربعین است ، اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غمها به پاست
.
گویی از آن خیمه های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز
.
هر کجا نقشی ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک ، در اینجا کم است
.
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو ، فریادها
.
در دل هر ذره ، صدها مطلب است
ناله ی سجاد و اشک زینب است
.
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگوها بشنوی :
.
– عمه جان ! اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
.
– عمه جان ! این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
.
– عمه جان ! قاسم در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
.
– عمه جان ! عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
.
– اصغر لب تشنه ، اینجا ، عمه جان !
شد ز تیر حرمله خونین دهان
.
– از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا ، کودکی نیلی عذار
.
تا قیامت ، کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی ، ” حسان ” ! صاحب عزاست
زنده یاد
استاد حبیب الله
چایچیان
ادامه مطلب